"ملاقات در شب آفتابی"
بخش اول این داستان بلند با این جمله آغاز میشود: «کلیه اشخاص این کتاب خیالی نیستند و مؤلف برخود واجب میداند که نشانی و شماره تلفن اشخاص حقیقی کتاب را در اختیار خوانندگان علاقهمند به ماجراهای واقعی قرار دهد. کریم صفایی»
«ملاقات درشب آفتابی» در چهار بخش نوشته شده که هر بخش نیز از فصلهای متعددی تشکیل شده است. این داستان که اولین رمان علی موذنی در موضوع دفاع مقدس میباشد، روایتی است از زندگی دفتردار یک مدرسه که برای تأمین معاش، به پیاده کردن مصاحبههایی از جانبازان جنگ میپردازد.
این داستان اشاره دارد به شب عملیاتی که کیانی نابینا، حسینی را بر دوش میکشد و قرار میشود که حسینی چشم کیانی باشد، اما چند لحظه بعد، از شدت خونریزی بیهوش میشود و جانباز کیانی با قدرت ایمان و توکل بر خدا به تنهایی از میان موانع و مهمات میگذرد تا به نیروهای خودی میرسد.
سالها بعد و برحسب یک اتفاق این دو جانباز که اشتیاق دیدار یکدیگر را داشتند، با یکدیگر ملاقات میکنند...
این رمان را می توان ادامهی رمان "ظهور" دانست که به همان زیبایی به قلم کشیده شده است.

قدرتِ کلماتت را بالا ببر نه صدایت را؛ این "باران" است که باعث رشد گلها میشود، نه رعد و برق…